English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5303 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost accounting U حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
accounting price U قیمت حسابداری
accountancy U حسابداری [حسابداری]
cost accounting U حسابداری
accountancy U حسابداری
accounting U حسابداری [حسابداری]
book keeping U حسابداری [حسابداری]
bookwork [bookkeeping] U حسابداری [حسابداری]
accounting U حسابداری
sales accounting U حسابداری فروش
national accounting U حسابداری ملی
comptroller U بازرس حسابداری
accounting principles U اصول حسابداری
accounting system U نظام حسابداری
accounting system U سیستم حسابداری
stock accounting U حسابداری موجودی
accounting profit U سود حسابداری
accounting machine U ماشین حسابداری
single entry U حسابداری ساده
tally sheet U کاربرگ حسابداری
inflation accounting U حسابداری تورمی
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
single entry U حسابداری فردی
voucher U سند حسابداری
vouchers U سند حسابداری
accounting profit سود از دیدگاه حسابداری
accounting package U بسته پیش نوشته حسابداری
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
integrated accounting package U بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
modular accounting package U برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
crediting U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credit U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
accounting package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
credited U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
accounts package U نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
credits U ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
decreasing cost industry U هزینه نزولی صنعتی
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
costing and pricing U هزینه یابی و قیمت گذاری
cost insurance, freight U قیمت بیمه و هزینه حمل
construction work in progress U هزینه ساختمانهای نا تمام
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
markup U تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
cost prices U قیمت تمام شده
cost price U قیمت تمام شده
spot price U قیمت تمام شده
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
prime cost U قیمت تمام شده محصول
cost of goods manufactured U قیمت تمام شده تولید
basing point pricing U قیمت تمام شده کالا
cost reduction U تقلیل قیمت تمام شده
cost ledger U دفتر قیمت تمام شده
factor cost U قیمت تمام شده عامل تولید
at the full landed cost price U قیمت تمام شده کالا در مقصد
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
flat U تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
To sell at coast price . U مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
flattest U تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
bain index U شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
cost records U مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
cost of goods purchased U قیمت تمام شده کالای خریداری شده
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
industrial U صنعتی
industrial water U اب صنعتی
high wrought U صنعتی
manufacturing U صنعتی
technical U صنعتی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
industrialising U صنعتی کردن
industrial wastewater U فاضلاب صنعتی
mechnical U ماشینی صنعتی
industrial unit U واحد صنعتی
industrializes U صنعتی کردن
industrialize U صنعتی کردن
industrial workers U کارگران صنعتی
technical grade U خلوص صنعتی
industrial chemistry U شیمی صنعتی
industrialization U صنعتی کردن
industrialism U سیستم صنعتی
industrialization U صنعتی شدن
industrialization U صنعتی سازی
industrializing U صنعتی کردن
industrial unions U اتحادیههای صنعتی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
artificial magnet U مغناطیس صنعتی
plant U واحد صنعتی
artistical U هنرامیز صنعتی
plants U واحد صنعتی
industrial concern U بنگاه صنعتی
industrial electronic U الکترونیک صنعتی
industrial economics U اقتصاد صنعتی
industrial disputes U اختلافات صنعتی
industrial consumption U مصرف صنعتی
industrial revolution U انقلاب صنعتی
industrial frequency U فرکانس صنعتی
industrialises U صنعتی کردن
industrial insurance U بیمه صنعتی
industrial management U مدیریت صنعتی
industrial union U اتحادیه صنعتی
industrial switch U کلید صنعتی
industrial psychology U روانشناسی صنعتی
industrial fluctuations U نوسانهای صنعتی
industrial nations U کشورهای صنعتی
applied economics U اقتصاد صنعتی
polytechnical U دانشکده صنعتی
producer buyer U خریدار صنعتی
art bronze U برنز صنعتی
artless U غیر صنعتی
industrial area U منطقه صنعتی
polytechnic U دانشکده صنعتی
trade effluent U فضولات صنعتی
valve U شیر صنعتی
industrial relations U روابط صنعتی
engineering workshop U کارگاه صنعتی
polytechnics U دانشکده صنعتی
commercial efficiency U بازده صنعتی
artful U ماهرانه صنعتی
vertical union U اتحادیه صنعتی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
technological U حرفهای صنعتی
technologically U حرفهای صنعتی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
applied economics engineer U مهندس اقتصاد صنعتی
bric-a-brac U خرده ریز صنعتی
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
industrial robot U دستگاه خودکار صنعتی
process of industrialization U فرایند صنعتی شدن
producer advertising U تبلیغ محصولات صنعتی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
art casting U ریخته گری صنعتی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
an artistic production U عمل یا کار صنعتی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
industrial alternating current U جریان متناوب صنعتی
pilot plant U واحد ازمایش صنعتی
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
industrial electric locomotive U لکوموتیو الکتریکی صنعتی
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
industrial workers of the world U کارگران صنعتی جهان
inartistically U بطور غیر صنعتی
index of industrial production U شاخص تولید صنعتی
valve U ولو [شیر صنعتی]
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
industrial electronic computer U ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
Midlands U ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrializing U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
Industrial Architecture U معماری خانه های صنعتی
industrialize U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
artlessly U بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialises U بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
Industrial Aesthetic U [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1party all night sleep all day
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1preppy
1offshoring
1لطفا قیمت محصولات رو برای من بفرستید ممنونه
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com